LOVE & LIVE
S = S
درباره وبلاگ


سلام من سناتایسا مدیر این وبلاگم واین وبلاگ روبرای شما عزیزان به نمایش گذاشتم امیدوارم خوشتون بیاد لطفا بعداز تماشای وبلاگ نظر بدید ودرخواست های خودتون روازطریق نظرسنجی بهم ارسال کنیدراستی کپی برداری بدون نوشتن منبع حرامه دوستتتتتتتون دارم.



ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 3
بازدید دیروز : 18
بازدید هفته : 372
بازدید ماه : 368
بازدید کل : 31278
تعداد مطالب : 60
تعداد نظرات : 23
تعداد آنلاین : 1

دریافت همین آهنگ

love & live

Random Icons Random Icons Random Icons
Love Icons Love Icons Love Icons Love Icons Love Icons Love Icons Love Icons
نويسندگان
SANA TAYSA

آخرین مطالب
<-PostTitle->


 
پنج شنبه 19 مرداد 1391برچسب:, :: 14:7 :: نويسنده : SANA TAYSA
 
دو شنبه 19 تير 1391برچسب:, :: 15:49 :: نويسنده : SANA TAYSA

هميشه حرفي را بزن که بتواني بنويسي، چيزي را بنويس که بتواني امضايش کني وچيزي را امضا کن که بتواني پايش بايستي.
 
آنانکه تجربه‌هاي گذشته را به خاطر نمي‌آورند محکوم به تکرار اشتباهند.
 
وقتي به چيزي مي‌رسي بنگر که در ازاي آن از چه گذشته‌اي.
 
آدم‌هاي بزرگ شرايط را خلق مي‌کنند و آدم هاي کوچک از آن تبعيت مي‌کنند.
 
آدم‌هاي موفق به انديشه‌هايشان عمل مي‌کنند اما سايرين تنها به سختي انجام آن مي‌انديشند.
 
گاهي خوردن لگدي از پشت، برداشتن گامي به جلو است.
 
هرگز به کسي که براي احساس تو ارزش قايل نيست دل نبند.
 
هميشه توان اين را داشته باش تا از کسي يا چيزي که آزارت مي‌دهد به راحتي دل بکني.
 
به کساني که خوبي ديگران را بي‌ارزش يا از روي توقع مي‌دانند، خوبي نکن و اگر خوبي کردي انتظار قدرداني نداشته باش.
 
قضاوت خوب محصول تجربه است و از دست دادن ارزش و اعتبار محصول قضاوت بد.
 
هرگاه با آدم‌هاي موفق مشورت کني شريک تفکر روشن آنها خواهي بود.
 
وقتي خوشبخت هستي که وجودت آرامش بخش ديگران باشد.
 
به خودت بياموز هرکسي ارزش ماندن در قلب تو را ندارد.
 
هرگز براي عاشق شدن دنبال باران و بابونه نباش، گاهي در انتهاي خارهاي يک کاکتوس به غنچه‌اي مي رسي که زندگيت را روشن مي‌کند.
 
هرگاه نتوانستي اشتباهي را ببخشي آن از کوچکي قلب توست، نه بزرگي اشتباه.
 
عادت کن هميشه حتي وقتي عصباني هستي عاقبت کار را در نظر بگيري.
 
آنقدر به در بسته چشم ندوز تا درهايي را که باز مي‌شوند، نبيني.
 
تملق کار ابلهان است.
 
کسي که براي آباداني مي‌کوشد جهان از او به نيکي ياد مي کند.
 
آنکه براي رسيدن به تو از همه کس مي‌گذرد عاقبت روزي تو را تنها خواهد گذاشت.
 
نتيجه گيري سريع در رخدادهاي مهم زندگي از بي‌خردي است.
 
هيچ گاه ابزار رسيدن به خواسته ديگران نشو.
 
از قضاوت دست بکش تا آرامش را تجربه کني.
 
دوست برادري است که طبق ميل خود انتخابش مي‌کني .
 
کم کم یاد خواهی گرفت تفاوت ظریف میان نگهداشتن یک دست و زنجیر کردن یک روح را اینکه عشق تکیه کردن نیست و رفاقت، اطمینان خاطر و یاد می‌گیری که بوسه‌ها قرارداد نیستند و هدیه‌ها، معنی عهد و پیمان نمی‌دهند.
کم کم یاد میگیری
که حتی نور خورشید هم می‌سوزاند اگر زیاد آفتاب بگیری
باید باغِ خودت را پرورش دهی به جای اینکه منتظر کسی باشی تا برایت گل بیاورد.
یاد میگیری که میتوانی تحمل کنی
که محکم باشی پای هر خداحافظی
یاد می‌گیری که خیلی می‌ارزی.
خورخه لوییس بورخس

 
پنج شنبه 15 تير 1391برچسب:, :: 12:54 :: نويسنده : SANA TAYSA

 

 

اس ام اس های دلنشین و جالب برین ادامه مطلب بدوییین



ادامه مطلب ...
 
چهار شنبه 14 تير 1391برچسب:, :: 12:59 :: نويسنده : SANA TAYSA


سالها رفت و هنوز

یک نفر نیست بپرسد از من

که تو از پنجره عشق چه ها می خواهی

صبح تا نیمه ی شب منتظری

همه جا می نگری

گاه با ماه سخن می گویی

گاه با رهگذران

خبر گمشده ای می جویی

راستی گمشده ات کیست؟کجاست؟

صدفی در دریا است؟

نوری از روزنه فرداهاست؟

یا خدایی است که از روز ازل پنهان است؟

بارها آمد و رفت

بارها انسان شد

وبشر هیچ ندانست که بود

خود اوهم به یقین آگه نیست

چون نمی داند کیست

چون ندانست کجاست چون ندارد خبر از خود که خداست

قیصر امین پور

نایت اسکین

 
چهار شنبه 14 تير 1391برچسب:, :: 12:56 :: نويسنده : SANA TAYSA

استادی درشروع کلاس درس، لیوانی پراز آب به دست گرفت. آن را بالا گرفت که همه ببینند. بعد از شاگردان پرسید:  
 
به نظر شما وزن این لیوان چقدر است؟
 
شاگردان جواب دادند:
 
50 گرم ، 100 گرم ، 150 گرم
 
استاد گفت:
 
من هم بدون وزن کردن، نمی دانم دقیقا“ وزنش چقدراست. اما سوال من این است: اگر من این لیوان آب را چند دقیقه همین طور نگه دارم، چه اتفاقی خواهد افتاد؟
 
شاگردان گفتند: هیچ اتفاقی نمی افتد.
 
استاد پرسید:
 
خوب، اگر یک ساعت همین طور نگه دارم، چه اتفاقی می افتد؟
 
یکی از شاگردان گفت: دست تان کم کم درد میگیرد..
 
حق با توست. حالا اگر یک روز تمام آن را نگه دارم چه؟
 
شاگرد دیگری گفت: دست تان بی حس می شود. عضلات به شدت تحت فشار قرار میگیرند و فلج می شوند. و مطمئنا“ کارتان به بیمارستان خواهد کشید و همه شاگردان خندیدند.
 
استاد گفت: خیلی خوب است. ولی آیا در این مدت وزن لیوان تغییرکرده است؟
 
شاگردان جواب دادند: نه
 
 پس چه چیز باعث درد و فشار روی عضلات می شود؟ درعوض من چه باید بکنم؟
 
شاگردان گیج شدند. یکی از آنها گفت: لیوان را زمین بگذارید.
 
استاد گفت: دقیقا“ مشکلات زندگی هم مثل همین است.
 
اگر آنها را چند دقیقه در ذهن تان نگه دارید.
 
اشکالی ندارد. اگر مدت طولانی تری به آنها فکر کنید، به درد  خواهند آمد.
 
اگر بیشتر از آن نگه شان دارید، فلج تان می کنند و دیگر قادر به انجام کاری نخواهید بود.
 
فکرکردن به مشکلات زندگی مهم است. اما مهم تر آن است  که درپایان هر روز و پیش از خواب، آنها را زمین بگذارید.
 
به این ترتیب تحت فشار قرار نمی گیرند، هر روز صبح سرحال و قوی بیدار می شوید و قادر خواهید بود از عهده هرمسئله و چالشی که برایتان پیش می آید، برآیید!
 
دوست من، یادت باشد که لیوان آب را همین امروز زمین بگذاری

 زندگی همین است

نایت اسکین

 

 
دو شنبه 5 تير 1391برچسب:, :: 20:41 :: نويسنده : SANA TAYSA

زندگی را بی عشق سپری کردن غم بزرگی است

اما این تقریبا برابر است با غمی که زندگی را ترک کنی

بدون اینکه به کسی که عاشقش هستی بگویی که دوستش داری

                                                                               

بهترین تصاویر در بهار بیست www.bahar22.com

 
دو شنبه 5 تير 1391برچسب:, :: 20:40 :: نويسنده : SANA TAYSA

بهترین تصاویر در بهار بیست www.bahar-20.com

عشق چون ایده برد هوش دل فرزانه را ، دزد عاقل می کشد اول چراغ خانه را

آنچه ما کردیم با خود هیچ نابینا نکرد ، در میان خانه گم کردیم صاحبخانه را

 
دو شنبه 5 تير 1391برچسب:, :: 20:39 :: نويسنده : SANA TAYSA

 

بهترین تصاویر در بهار بیست www.bahar-20.com

دوستی گفت صبر کن ایراک / صبر کار تو خوب زود کند

آب رفته به جوی باز آرد / کار بهتر از آن که بود کند

گفتم آب آری به جوی باز آید / ماهی مرده را چه سود کند

 
دو شنبه 5 تير 1391برچسب:, :: 20:38 :: نويسنده : SANA TAYSA

بهترین تصاویر در بهار بیست www.bahar-20.com

 

عاشق شدم و عشق مرا بد نام کرد / داروغه شنید و مرا زندان کرد

در خلوت زندان به خود نالیدم / عاشق شود آنکس که مرا عاشق کرد

 
دو شنبه 5 تير 1391برچسب:, :: 20:37 :: نويسنده : SANA TAYSA

بهترین تصاویر در بهار بیست www.bahar-20.com

 

هر دم به بهانه ای تو را یاد کنم / افسرده دلم به یاد تو شاد کنم

بی تو دل من چو کلبه ای خاموش است / با یاد تو این خرابه آباد کنم

 
دو شنبه 5 تير 1391برچسب:, :: 20:31 :: نويسنده : SANA TAYSA

تصاوير متحرك ، ياهو ، زيباسازی وبلاگ ، بهاربيست             www.bahar-20.com

هنگامی که در زندگی اوج میگیری ، دوستانت می فهمند تو چه کسی بودی !
اما هنگامی که در زندگی به زمین می خوری ، آنوقت تو میفهمی که دوستانت چه کسانی بودند . . .

تصاوير زيباسازی وبلاگ ، عروسك ياهو ، متحرك             www.bahar-20.com


هيچ به غم ديروز نينديش ،رنج هرروز براي همان روز كافيست ، فردا هم براي خودانديشه هايي دارد.

تصاوير زيباسازی وبلاگ ، عروسك ياهو ، متحرك             www.bahar-20.com

گر فقیر به دنیا آمده‌اید ، این اشتباه شما نیست . اما اگر فقیر بمیرید ، این اشتباه شما است

خدمات وبلاگ نویسان جوان , قالب وبلاگ               www.bahar-20.com

چشمها موجودات صامتی هستند که فریاد را می بینند
زبان موجود شلوغی است که سکوت را تعریف می کند

خدمات وبلاگ نویسان جوان , قالب وبلاگ               www.bahar-20.com


بعضی‌‌ها آنقدر فقیرند، که تنها دارایی شان پول است

خدمات وبلاگ نویسان جوان , قالب وبلاگ               www.bahar-20.com

پشت سایه هم که مخفی شوی،
عاقبت
در ساعتی از روز
خورشید
 بالای سرت قرار خواهد گرفت.

 
دو شنبه 5 تير 1391برچسب:, :: 20:27 :: نويسنده : SANA TAYSA

 

محکوم به اعدام : آخرین آرزوم اینه که پسرمو ببینم. تصاوير زيباسازی وبلاگ ، عروسك ياهو ، متحرك             www.bahar22.com
دادستان: اشکال نداره، پسرت کجاست؟
محکوم: من هنوز ازدواج نکردم
                              

 

 

اسم خودتون را با حروف انگليسی بنويسيد        بهاربيست       www.bahar20.sub.irاسم خودتون را با حروف انگليسی بنويسيد        بهاربيست       www.bahar20.sub.irاسم خودتون را با حروف انگليسی بنويسيد        بهاربيست       www.bahar20.sub.irاسم خودتون را با حروف انگليسی بنويسيد        بهاربيست       www.bahar20.sub.ir

 
دو شنبه 5 تير 1391برچسب:, :: 20:24 :: نويسنده : SANA TAYSA

 

خدمات وبلاگ نویسان جوان , قالب وبلاگ               www.bahar-20.com www.bahar-20.com            قالب ، کد موزیک ، تصاویر زیباسازی وبلاگ ، فال      WWW.BAHAR-20.COM

 


اگه دیدی یه (......) بهت زل زده عاشقانه نگات میکنه و هیچی نمیگه
گول نخور گ*و*زیده
خدمات وبلاگ نویسان جوان , قالب وبلاگ               www.bahar-20.com منتظره ببینه فهمیدی یا نه خدمات وبلاگ نویسان جوان , قالب وبلاگ               www.bahar-20.com

 
دو شنبه 5 تير 1391برچسب:, :: 20:21 :: نويسنده : SANA TAYSA

 

بهاربيست                   www.bahar-20.com

واسه دوس دخترش شارژ میخره...
دختره میگه اینکه شارژ نداره!
(......) میگه:غلط کردی
پس چرا من زدم داشت

 


خدمات وبلاگ نویسان جوان , قالب وبلاگ               www.bahar-20.com خدمات وبلاگ نویسان جوان , قالب وبلاگ               www.bahar-20.com

                                                                    

 
دو شنبه 5 تير 1391برچسب:, :: 20:19 :: نويسنده : SANA TAYSA

 

 

بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com

طرف میره بهشت عكس و تصاویر زیبا برای زیباسازی وبلاگ شما -------------- بهاربیست دات كام ------------- BAHAR22.COM ------------ عكس تصاویر زیباسازی وبلاگ فارسی
رو دیوار مینویسه :
عكس و تصاویر زیبا برای زیباسازی وبلاگ شما -------------- بهاربیست دات كام ------------- BAHAR22.COM ------------ عكس تصاویر زیباسازی وبلاگ فارسی
لعنت بر پدر و مادر کسی که اینجا سیب بخورد
عكس و تصاویر زیبا برای زیباسازی وبلاگ شما -------------- بهاربیست دات كام ------------- BAHAR22.COM ------------ عكس تصاویر زیباسازی وبلاگ فارسی

بهار-بيست دات كام   تصاوير زيبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com

 
دو شنبه 5 تير 1391برچسب:, :: 20:16 :: نويسنده : SANA TAYSA

بچه چراغعلی: بوه نقاشیم خوه؟
بو:بوه چه کشیدی؟
بچه:یه گا داره علف اخوره!
بو: په کنه علف؟
بچه:گا خردس!
بو:په گا کجنه؟
بچه:علفه خرد و ره
عكس و تصاویر زیبا برای زیباسازی وبلاگ شما -------------- بهاربیست دات كام ------------- BAHAR22.COM ------------ عكس تصاویر زیباسازی وبلاگ فارسی

عكس و تصاویر زیبا برای زیباسازی وبلاگ شما -------------- بهاربیست دات كام ------------- BAHAR22.COM ------------ عكس تصاویر زیباسازی وبلاگ فارسی

 
دو شنبه 5 تير 1391برچسب:, :: 20:15 :: نويسنده : SANA TAYSA

چراغعلی دندونش درد میکرده میره دکتر میگه:همه رو بکش بجز اونی که درد میکنه !!
دکتر میپرسه چرا؟
میگه:بذار مثل سگ تنها بمونه

 
جمعه 2 تير 1391برچسب:, :: 18:9 :: نويسنده : SANA TAYSA
 
جمعه 2 تير 1391برچسب:, :: 17:59 :: نويسنده : SANA TAYSA
 
 

اگر خارج از ایران باشید، با جملاتی این چنینی برخورد کردید، بدونید طرف مقابل ایرانی هستش !!...

 

▪ He looks at me Left Left!

چپ چپ نگاه میکنه!

 

▪ I die for your height and top!

قربونه قد وبالات!

 

▪ Ate my head!

سرمو خورد!

 

▪ He has grown a tail!

دم در آورده!

 

▪ On my eyes!

به روی چشمم!

 

▪ Light up my homework!

تکلیف منو روشن کن!

 

▪ Don;t hit yourself into left Ali Street!

خودت رو به کوچه علی چپ نزن!

 

▪ To my death?!

مرگ من؟!

 

▪ I ate the ground and my father came out!

خوردم زمین، پدرم در اومد!

 

▪ Take away the person that washes your dead body!

مرده شورتو رو ببرن!

 

▪ Pull your carpet out of the water!

گلیمتو رو از آب بکش!

 

▪ I;ll hit you so hard that electricity will pop out of your eyes!

انقدر سفت بزنمت که برق از چشمات بپره!

 

▪ His/Her donkey passed over the bridge!

خرش از پل گذشته!

 

▪ What kind of dirt should I put on my head?!

چه خاکی به سرم بریزم؟!

 

▪ The neighbors chicken is a goose!

مرغ همسایه غازه!

 

▪ Marriage is an uncut watermelon!

ازدواج هندونه ای نبریده است!

 

▪ Happiness has been hitting you under the belly!

خوشی زده زیر دلت!

 

▪ Don;t drop worms!

کرم نریز

 

 
جمعه 2 تير 1391برچسب:, :: 17:52 :: نويسنده : SANA TAYSA
سلطان و هیزم شکن
تصاویر زیباسازی - جدا کننده پست

هنگام غروب، پادشاه از شکارگاه به سوی ارگ و قصر خود روانه می شد . در راه پیرمردی دید که بارسنگینی از هیزم بر پشت حمل میکند لنگ لنگان قدم بر میداشت و نفس نفس صدا میداد پادشاه به پیرمرد نزدیک شد و گفت : مردک مگر تو گاری نداری که بار به این سنگینی میبری .هر کسی را بهر کاری ساخته اند. گاری برای بار بردن و سلطان برای فرمان دادن و رعیت برای فرمان بردن . پیرمرد خند ه ای کرد و گفت : اعلی حضرت، اینگونه هم که فکر میکنی فرمان در دست تو نیست . به آن طرف جاده نگاه کن. چه میبینی؟

پادشاه: پیرمردی که بارهیزم بر گاری دارد و به سوی شهر روانه است .
پیرمرد: میدانی آن مرد، اولادش از من افزون تر است و فقرش از من بیشتراست؟
پادشاه: باور ندارم، از قرائن بر می آید فقر تو بیشتر باشد زیرا آن گاری دارد و تو نداری و بر فزونی اولاد باید تحقیق کرد .

پیرمرد : اعلی حضرت آن گاری مال من و آن مرد همنوع من است .او گاری نداشت و هر شب گریه ی کودکانش مرا آزار میداد چون فقرش از من بیشتر بود گاری خود را به او دادم تا بتواند خنده به کودکانش هدیه دهد .

بارسنگین هیزم، باصدای خنده ی کودکان آن مرد، چون کاه بر من سبک میشود .
آنچه به من فرمان میراند خنده ی کودکان است و آنچه تو فرمان میرانی گریه ی کودکان است!
 
 
از گناه تنفر داشته باش نه از گناهکار


گاندی
 
جمعه 2 تير 1391برچسب:, :: 17:47 :: نويسنده : SANA TAYSA
زاهد و درویش
تصاویر زیباسازی - جدا کننده پست

تصاویر زیباسازی - جدا کننده پست
زاهد و درویشی که مراحلی از سیر و سلوک را گذرانده بودند و از جایی به جای دیگر سفر می کردند، سر راه خود دختری را دیدند در کنار رودخانه ایستاده بود و تردید داشت از آن بگذرد. وقتی آن دو نزدیک رودخانه رسیدند دخترک از آن ها تقاضای کمک کرد. درویش بی درنگ دخترک رابرداشت و از رودخانه گذراند.
دخترک رفت و آن دو به راه خود ادامه دادند و مسافتی طولانی را پیمودند تا به مقصد رسیدند. در همین هنگام زاهد که ساعت ها سکوت کرده بود خطاب به همراه خود گفت:

«دوست عزیز! ما نباید به جنس لطیف نزدیک شویم. تماس با جنس لطیف برخلاف عقاید و مقررات مکتب ماست. در صورتی که تو دخترک را بغل کردی و از رودخانه عبور دادی.» درویش با خونسردی و با حالتی بی تفاوت جواب داد:

 « من دخترک را همان جا رها کردم ولی تو هنوز به آن چسبیده ای و رهایش نمی کنی.»
 
حافظ می گوید : برو ای زاهد و بر دردکشان خرده مگیر          که جزاین تحفه ندادند به ما روز الست!
 
 
جمعه 2 تير 1391برچسب:, :: 17:37 :: نويسنده : SANA TAYSA
آرزوی بزرگ

 
تصاویر زیباسازی - جدا کننده پست
همه درصف ایستاده بودند و به نوبت آرزوهایشان را می گفتند. بعضی ها آرزوهای خیلی بزرگی داشتند. بعضی ها هم آرزوهای بسیار کوچک و پست!  نوبت به او رسید. از او پرسیدند: چه آرزویی داری؟ گفت : می خواهم همیشه به دیگران یاد بدهم، بی آنکه مدعی دانستن (دانایی) باشم. پذیرفته شد! گفتند چشمانت را ببند! چشمانش را بست.

وقتی چشمانش را باز کرد، دید به شکل درختی در یک جنگل بزرگ در آمده است! با خود اندیشید: حتما اشتباهی رخ داده،  من که این را نخواسته بودم!


سالها گذشت. روزی داغی اره را بر روی کمر خود حس کرد. بازاندیشید: عمر به پایان رسید و من بهره خویش را از زندگی نگرفتم! با فریادی غمبار سقوط کرد. نفهمید چه مدت خواب بود یا بیهوش! با صدایی غریب؛ که از روی تنش بلند می شد؛ به هوش آمد. تخته سیاهی بر دیوار کلاسی شده بود.

 

                                                                                     


 
سه شنبه 30 خرداد 1391برچسب:, :: 21:37 :: نويسنده : SANA TAYSA
 
نایت اسکین
 

 چه تلخ است علاقه ای که عادت شود
عادتی که باور شود
باوری که خاطره شود
و خاطره ای که درد شود


تصاویر زیباسازی - جدا کننده پست


آدمهای سرزمین من

تا پیش از اولین بوسه

تا قبل از آغوش نخستین

تا شروع تپش های بی امان دلتنگی

تا آغاز قصه ای که در گوشت زمزمه می کنند

عاشقند.

اما ........!!!

تصاویر زیباسازی - جدا کننده پست

باران نیا......

لطفأ نیا.....

من که همیشه خیسم ازدرد قلب شکسته ام....

تو دیگر خیسترم نکن ...


تصاویر زیباسازی - جدا کننده پست



بگو کجا پنهان شده ای
که در قهوه ای سرکشیده ام هم
فالگیر پیدایت نمیکند . . .


تصاویر زیباسازی - جدا کننده پست



باید قمارباز باشی تا بفهمی فرق است بین ‘باختن’ و ‘بد’ باختن…



تصاویر زیباسازی - جدا کننده پست



خیلی سخت بود …
با “بغض” نوشتم ولی با “خنده” خواندی …

تازگی ها از خواب که بیدار میشوم ، تازه کابوس هایم آغاز میشود …



تصاویر زیباسازی - جدا کننده پست



آخر مرا لمس خوای کرد
ولی حیف که سنگ قبر من احساس ندارد !



تصاویر زیباسازی - جدا کننده پست



خنده هایم شکلاتی شده اند ولی زیادی خالص …
تلخ تلخ




اینطور نمیشود
باید یک غریق نجات همیشه همراهم باشد
غرق در فکرت شدن اصلا دست خودم نیست …


تصاویر زیباسازی - جدا کننده پست




گاهی تو …
گاهی یاد تو …
گاهی هم غم تو …
آخر این “تو” کار مرا تمام می کند !



تصاویر زیباسازی - جدا کننده پست


خدایا مرا که آفریدی گارانتی هم داشتم ؟ دلم از کار افتاده !

تصاویر زیباسازی - جدا کننده پست

چه زیبا نقش بازی می کنیم
 …
و چه آسان در پشت نقابهایمان پنهان می شویم ؛

حتی خدا هم

از آفرینش چنین بازیگرانی در حیرت است …



تصاویر زیباسازی - جدا کننده پست



چه اشتباه بـزرگیست ، تلخ کردن زندگیمان

برای کسی که در دوری ما

شیرین ترین لحظات زندگیش را سپری میکند . . .



تصاویر زیباسازی - جدا کننده پست



کاش…. شبی، روزی، جایی بر لبان تو تکرار می شد…. نامم !

امــیـــرم



تصاویر زیباسازی - جدا کننده پست



خدایـــــــــــــا . . .

چرا تا زنده ایم

روانمان را شـــــــــاد نمی کنی ؟ !

همیکنه مردیم . . .

شادروانمان می کنی ؟ !

تصاویر زیباسازی - جدا کننده پست

مــن بـی تــو
شعـــر خــواهــم نــوشت
تـــو بــی مـن
چــِـه خــواهــی کــــرد؟
اصـــلا
یــــادت هست
کــه نیستــم؟


تصاویر زیباسازی - جدا کننده پست



بدترین درد یک انسان شاید این باشد که توسط عزیز ترین کسانش فراموش شود



تصاویر زیباسازی - جدا کننده پست



مرگ یک بار رخ نمیدهد...
زیرا همه ما هر روز چند بار میمیریم
هر بار که با آرزوها٬ عطوفتها٬ علایق و پیوندهای خود وداع می کنیم
می میریم



تصاویر زیباسازی - جدا کننده پست



گفته بودی "تا قیامت دوستت دارم"
امروز نیستی
و نمیبینی که چه قیامتی بر پا کرده‌است در من



تصاویر زیباسازی - جدا کننده پست



چه زیبا میگفت آن پیر مرد, این روزها آدم را راحت می شود خرید ،

 چیزی که خریدنش سخت است گوشت و برنج و مرغ است

تصاویر زیباسازی - جدا کننده پست

لبهایت طعم سیگار میداد ...
و میدانستم تو سیگار نمیکشی !



تصاویر زیباسازی - جدا کننده پست


درد را از هر طرف بخوانی همان درد است اما

در مان را از ان طرف که بخوانی

نامرد است


تصاویر زیباسازی - جدا کننده پست



کوچه ها را بلد شدم
رنگهای چراغ راهنما
جدول ضرب
دیگر در راه هیچ مدرسه ای گم نمیشوم
اما گاهی میان آدمها گم میشوم
آدم ها را بلد نیستم...


تصاویر زیباسازی - جدا کننده پست


کاش انسان میدانست
هر گاه دل کسی را می شکند بیشتر از همه روح خودش است که آسیب میبیند...
 
 
تصاویر زیباسازی - جدا کننده پست
 
سه شنبه 30 خرداد 1391برچسب:, :: 21:31 :: نويسنده : SANA TAYSA

بهشت و جهنم

        روزی یک مرد با خداوند مکالمه ای داشت: 'خداوندا! دوست دارم بدانم بهشت و جهنم چه شکلی هستند؟ '، خداوند او را به سمت دو در هدایت کرد و یکی از آنها را باز کرد، مرد نگاهی به داخل انداخت، درست در وسط اتاق یک میز گرد بزرگ وجود داشت که روی آن یک ظرف خورش بود، که آنقدر بوی خوبی داشت که دهانش آب افتاد، افرادی که دور میز نشسته بودند بسیار لاغر مردنی و مریض حال بودند، به نظر قحطی زده می آمدند، آنها در دست خود قاشق هایی با دسته بسیار بلند داشتند که این دسته ها به بالای بازوهایشان وصل شده بود و هر کدام از آنها به راحتی می توانستند دست خود را داخل ظرف خورش ببرند تا قاشق خود را پر نمایند، اما از آن جایی که این دسته ها از بازوهایشان بلند تر بود، نمی توانستند دستشان را برگردانند و قاشق را در دهان خود فرو ببرند.

    مرد با دیدن صحنه بدبختی و عذاب آنها غمگین شد، خداوند گفت: 'تو جهنم را دیدی، حال نوبت بهشت است'، آنها به سمت اتاق بعدی رفتند و خدا در را باز کرد، آنجا هم دقیقا مثل اتاق قبلی بود، یک میز گرد با یک ظرف خورش روی آن و افراد دور میز، آنها مانند اتاق قبل همان قاشق های دسته بلند را داشتند، ولی به اندازه کافی قوی و چاق بوده، می گفتند و می خندیدند، مرد گفت: 'خداوندا نمی فهمم؟!'، خداوند پاسخ داد: 'ساده است، فقط احتیاج به یک مهارت دارد، می بینی؟ اینها یاد گرفته اند که به یکدیگر غذا بدهند، در حالی که آدم های طمع کار اتاق قبل تنها به خودشان فکر می کنند!'
    هنگامی که موسی فوت می کرد، به شما می اندیشید، هنگامی که عیسی مصلوب می شد، به شما فکر می کرد، هنگامی که محمد وفات می یافت نیز به شما می اندیشید، گواه این امر کلماتی است که آنها در دم آخر بر زبان آورده اند، این کلمات از اعماق قرون و اعصار به ما یادآوری می کنند که یکدیگر را دوست داشته باشید، که به همنوع خود مهربانی نمایید، که همسایه خود را دوست بدارید

 
سه شنبه 30 خرداد 1391برچسب:, :: 15:39 :: نويسنده : SANA TAYSA

این معلم یک فرمول را با گچ بر روی تخته سیاه می نویسد

به نظر شما مفهوم این فرمول چیست؟

تا لود شدن کامل تصویر صبور باشید ...

فرمول عشق کشف شد ! ( تصویر متحرک) www.taknaz.ir

.

.

.

.

..

.

فرمول عشق کشف شد ! ( تصویر متحرک) www.taknaz.ir

عزیز دلم  I LOVE YOU

 

 

 
دو شنبه 29 خرداد 1391برچسب:, :: 22:48 :: نويسنده : SANA TAYSA

زنگ بزنی آژانس بین المللی انرژی اتمی، بگی یه ماشین می خوام


آخر شبا رفتگرا سوار جاروهاشون بشن برن خونه


موهات "فر" باشه , روش پیتزا بپزی


خانواده مذهبی باشه اسم دخترو بذاره سیندر الله


شب خواب ببینی که 1 ماه داری میری سر کار, صبح که بیدار شدی حقوقشو بگیری


پشه ها به جای اینکه خونمون رو بمکن، میومدن چربی های اضافه بدنمون رو می مکیدن


ماهی از آب در بیاد تو ساحل سیگارشو بکشه برگرده تو آب


ورودی ِ لاس وگاس بزنه :به شهر شهیدپرور ِ لاس وگاس خوش آمدید


همسر دلخواهت رو از بین گزینه های موجود دانلود کنی


بوق زدن ممنوع باشه ماشینتو بذاری رو ویبره


حراست دانشگاه دم در با دقت نگات کنه ، اشکالای آرایشیتو بگه ، برات درسش کنه. لوازم آرایش بهت قرض بده ، یادت بده چجور آرایشی بهت میاد


هر پشه ای وارد خونه ت شه در جا تبدیل شه به یه تراول 50 تومنی


رو مانیتورت مگس بشینه، با موس بگیریش، بندازیش تو ریسایکل بین


سايه ات سفيد باشه


تو گوگل سرچ می کردی "نیمه گم شده ی من " عکساشو واست می آورد راحت پیداش می کردی


شامپو ضدِ شوره بخوری ، دلشوره هات تموم بشه


بفهمن اصغر فرهادی دوپینگ کرده همه جایزه هاشو بگیرن


درخت خرما و گردو رو پیوند بزنی خرما گردویی بده


رگ قلبت بگیره به جای اینکه بالون بزنن پاراگلایدر بزنن


واسه کاردستی ِ مدرسه یه ساختمون ِ هشت طبقه ی 32 واحدی ِ اسکلت فلزی ببری


یه دختر رو برات نشون کنند با سنگ بزنیش


بری مکه به جای سنگ زدن به شیطون یه چاقو در بیاری بکنی تو شکمش خیال همه رو راحت کنی


چشم و مغز و قلبمون یه جلسه تشکیل بدن تکلیفشونو با ما روشن کنن

 

 
دو شنبه 29 خرداد 1391برچسب:, :: 22:7 :: نويسنده : SANA TAYSA

از بعثت او جهان جوان شد ، گیتى چو بهشت جاودان شد ، این عید به اهل دین مبارک ، بر جمله مسلمین مبارک

رفته خود از عرش تا به فرش سراسر
زیر فلک سایه لوای محمد(ص)
نوری(سیّاره) یافت راه هدایت
تا که شدش عشق رهنمای محمد(ص)
عید مبعث مبارک

 

سائل درمانده ناامید نگردد
گر که بکوبد در سرای محمد(ص)
ای که ندای” اذان” رسید به گوشت
هان که به گوشت رسد ندای محمد(ص)
مبعث مبارک

 

خواند زبان دلم ثنای محمد(ص)
ماند خرد خیره در لقای محمد(ص)
دیده دل، جام جم به هیچ شمارد
سرمه کند گر زخاک پای محمد(ص)
عید مبعث بر همگان مبارک
اس ام اس تبریک عید مبعث
 

تویی هم مصطفی و هم محمد تو را در آسمان نامند احمد
تو کانون صفا مرد یقینی تو عین رحمه للعالمینی
عید مبعث بر تمام مسلمانان مبارک باد

 

بعثت نه این سرور، سرور ولایت است … مبعث نه این چراغ، چراغ هدایت است
خورشید چون ز شرق حرا پرتو افکند … احمد نه این فروغ، فروغ رسالت است

 

نور عترت آمد از آیینه ام
کیست در غار حرای سینه ام
رگ رگم پیغام احمد می دهد
سینه ام بوی محمد می دهد

 

از بعثت او جهان جوان شد ، گیتى چو بهشت جاودان شد ، این عید به اهل دین مبارک ، بر جمله مسلمین مبارک.

 

ستاره ای بدرخشید و ماه مجلس شد ، دل رمیده ما را انیس و مونس شد . بعثت پیامبر اکرم بر پیروان حقیقیش تهنیت باد .

 

به امر رب خود لبیک گوییم ، به همراه ملائک جمله گوییم ، سلام و رحمت حق بر محمد ، اللهم صل علی محمد .

 

امید آنکه لیاقت رحمتی از الطاف رحمة للعالمین را داشته باشیم و این روز را به یادش گناه نکنیم

 

تو اکنون شهر علم و اجتهادی ، تو رب النوع شمشیر و جهادی ، تو خورشیدی شدی در گوشه غار ، بر نور تو شد خورشید و مه تار ، بتاب و روشنی بخش جهان باش ، مهین پیغمبر آخر زمان باش . عید پیامبری رسول خدا مبارک .

 

آن شب ، شب بیست و هفتم رجب بود . محمد غرق در اندیشه بود که ناگهان صدایی گیرا و گرم درغار پیچید : بخوان! بخوان به نام پروردگارت که بیافرید ، آدمی را از لخته خونی آفرید ، بخوان که پروردگار تو ارجمندترین است ، همو که با قلم آموخت ، و به آدمی آنچه را که نمی دانست بیاموخت . . . عید مبعث مبارک باد .

 

روزگاری بود میوه اش فتنه ، خوراکش مردار ، زندگی اش آلوده ، سایه های ترس شانه های بردگان را می لرزاند . تازیانه ستم ، عاطفه را از چهره ها می سترد . تاریکی ، در اعماق تن انسان زوزه می کشید و دخترکان بی گناه ، در خاک سرد زنده به گور می شدند . و در این هنگام بود که محمد (ص) بر چکاد کوه نور ایستاد و زمین در زیر پاهای او استوار گردید . بعثت رسول اکرم مبارک باد

 

تویی هم مصطفی و هم محمد / تو را در آسمان نامند احمد

تو کانون صفا مرد یقینی / تو عین رحمه للعالمینی

عید مبعث بر تمام مسلمانان مبارک باد

تو اکنون شهر علم و اجتهادی / تو رب النوع شمشیر و جهادی

تو خورشیدی شدی در گوشه غار / بر نور تو شد خورشید و مه تار

بتاب و روشنی بخش جهان باش / مهین پیغمبر آخر زمان باش . . .

عید پیامبری رسول خدا مبارک

 

به امر رب خود لبیک گوییم ، به همراه ملائک جمله گوییم

سلام و رحمت حق بر محمد ، اللهم صل علی محمد

ستاره ای بدرخشید و ماه مجلس شد / دل رمیده ما را انیس و مونس شد

بعثت پیامبر اکرم بر پیروان حقیقیش تهنیت باد

تو اکنون شهر علم و اجتهادی / تو رب النوع شمشیر و جهادی

تو خورشیدی شدی در گوشه غار / بر نور تو شد خورشید و مه تار

بتاب و روشنی بخش جهان باش / مهین پیغمبر آخر زمان باش

عید پیامبری رسول خدا مبارک

 
یک شنبه 28 خرداد 1391برچسب:, :: 10:47 :: نويسنده : SANA TAYSA
                              
                               قابل توجه خانوما

                           مرد اونه که قلبتو شارژ کنه

                                  نه سیم کارتتو !



                  از هیچی به اندازه ی سوسک متنفر نبودم
                                 
                                    تا تو اومدی...
 
 



 امتحانات از آنچه که در برنامه ی امتحانی میبینید به شما نزدیک ترند !
 


 
            نمیدونم بعضی ها چند دست مبل تو دلشون دارن
 
                  که هر روز یک نفر به دلشون میشینه!!
 



 من از كارهاي بد گذشته پشيمونم و هرگز اونها رو تكرار نخواهم كرد
 
        چرا كه كارهاي بد جديدي براي انجام دادن پيدا كردم!!
 
 

 

 
                       شده تا به حال مدام بهتون بگن

                    خیلی مهربونی...خیلی مهربونی؟؟؟

                     بعدش شما احساس کنید دارن میگن:

                       خیلی خری....خیلی خری...


 
                این مجریای برنامه ها آخر برنامه هاشون میگن
 
         هفته ی دیگه همین روز و همین ساعت منتظر ما باشید

        خو آخه احمق همین ساعت که باز آخر برنامه میرسیم!!!


تو انتشارات دانشگاه یه دختره دَر فلشش رو گم کرده بود بعد آروم از من
 
                                     پرسید :
 
      ببخشید اگه فلش در نداشته باشه ویروسی می شه؟؟؟!!!!

 
 



 
دقت کردین چه سیستم پیشرفته ای توی خمیردندون ها کار میزارن
 
                که 90 درصدش توی 5 - 6 روز تموم میشه

              ولی اون 10 درصد آخرش 4 ماه طول میکشه!!!
 
 

 
به این رفیقمون میگم از اینکه دوست دختر تو عزیزم خطاب می کنی چه
 
                               احساسی داری؟
 
                           میگه:احــســاس گـنــاه!
 
                                  مــیـگـــم:چرا؟

                      میگه:آخه اسمش یادم رفته ... !!!
 
 


پدر: ... غلط می کنی دختر! واسا بری خونه شوهر بعد هر غلطی دلت
 
                                  خواست بکن!!!
                                          .
                                          .
                                          .
                                          .
                                          .
                                          .
                                          .
شوهر: ... غلط می کنی زن! فک کردی اینجا خونه باباته هر غلطی دلت
 
                                 خواست بکنی؟!!
 

 


         محققان ثابت کردند که بهترین پاسخ برای %99 سوالات ،
 
               جمله‌ی "خودت چی فک می‌کنی؟" می‌باشد .
 


          یه دوست دخترم نداریم بهمون بگه موشی قفونت بشم
 
                   بعد من بهش بگم جیگملتو بخولم پیشــی
 
                         بعد همه حالــشون به هم بخوره

 


     پسره تو فیس بوک نوشته:"کاش زن گرفتن،مثل ایرانسل بود.
 
           یکی می گرفتی،یکی هم بهت جایزه می دادن."

   یکی نیست بهش بگه آخه ،تو از پس شارژ همون اولیشم برنمیای،
 
                     حالا دنبال جایزش هم هستی....
 

 


                   چوپان دروغگو میمیره میره اون دنیا
 
                 ازش میپرسن خوب حالا تو کی هستی ؟
 
                     میگه من دهقان فداکار هستم ...

 


غضنفر زنگ می زنه فرودگاه و می گه: ببخشید از اینجا تا تهران چقدر
 
                                        راهه؟

                            کارمنده می گه: یه لحظه...

            غضنفر می گه: خب خیلی ممنون! و قطع می کنه!!
 


                                ساق پا چیست ؟

                     وسیله ای برای یافتن میز در تاریکی !

 


 
                          ظالم باشی بت میگن حیوون!

                          مظلوم باشی میگن حیوونی...
 
 


     دیروز جلوی دانشگاه با دوستم به یه پرادو تکیه داده بودیم ،
 
        یه دختر اومد گفت میشه منم به ماشینتون تکیه بدم ؟

                        گفتم نه الآن میخوایم بریم

        بعد دختره با ریموت در پرادو رو باز کرد سوار شد رفت.
 

                                   
                                      يکی بود یکی نبود

                    غیر از خدا هیچ کس نبود(دقت کنید،هیچ کس نبود)

                    در آبادی کوچکی مردمی زندگی می کردند...:|

                                        حالا می فهم،

                              ما با قصه خواب نمی رفتیم.

                              همون اول هنگ می کردیم!!!
 



          یکی از فامیلامون (دختر) یک سال مالزی بود ، بعد دو سال   

                              رفت کانادا.
 
                        تنهام زندگی میکنه!

                     واسه تعطیلات برگشته ایران ...

      خواست بره کیش با دوستش ، باباش اجازه نداد!

                  گفت نمیذارم تنها بری مسافرت!

                    یعنی باباش تا این حد متعصبه
 

                     شما رو نميدونم ولي من

                   وقتی میس کال برام می‌افته

           
5% دلیل چک کردنم اینه ببیم کی بوده !

95%ش واسه اینه که اون آیکون میس کال بالای گوشی بره!

 

 
یک شنبه 28 خرداد 1391برچسب:, :: 10:41 :: نويسنده : SANA TAYSA
وقت اضافی برای خدا... !!!!

چقدر خنده داره
که یک ساعت خلوت با خدا دیر و طاقت فرساست. ولی 90 دقیقه بازی یک تیم فوتبال مثل باد می‌گذره!

چقدر خنده داره
که صد هزارتومان کمک در راه خدا مبلغ بسیار هنگفتیه اما وقتی که با همون مقدار پول به خرید می‌ریم کم به چشم میاد!

چقدر خنده داره
که یک ساعت عبادت در مسجد طولانی به نظر میاد اما یک ساعت فیلم دیدن به سرعت می‌گذره!

چقدر خنده داره
که وقتی می‌خوایم عبادت و دعا کنیم هر چی فکر می‌کنیم چیزی به فکرمون نمیاد تا بگیم اما وقتی که می‌خوایم با دوستمون حرف بزنیم هیچ مشکلی نداریم!

چقدر خنده داره
که وقتی مسابقه ورزشی تیم محبوبمون به وقت اضافی می‌کشه لذت می‌بریم و از هیجان تو پوست خودمون نمی‌گنجیم اما وقتی مراسم دعا و نیایش طولانی‌تر از حدش می‌شه شکایت می‌کنیم و آزرده خاطر می‌شیم!

چقدر خنده داره
که خوندن یک صفحه و یا بخشی از قرآن سخته اما خوندن صد سطر از پرفروشترین کتاب رمان دنیا آسونه!

چقدر خنده داره
که سعی می‌کنیم ردیف جلو صندلی‌های یک کنسرت یا مسابقه رو رزرو کنیم اما به آخرین صف نماز جماعت یک مسجد تمایل داریم!

چقدر خنده داره
که برای عبادت و کارهای مذهبی هیچ وقت زمان کافی در برنامه روزمره خود پیدا نمی‌کنیم اما بقیه برنامه‌ها رو سعی می‌کنیم تا آخرین لحظه هم که شده انجام بدیم!

چقدر خنده داره
که شایعات روزنامه ها رو به راحتی باور می‌کنیم اما سخنان قران رو به سختی باور می‌کنیم!

چقدر خنده داره
که همه مردم می‌خوان بدون اینکه به چیزی اعتقاد پیدا کنند و یا کاری در راه خدا انجام بدند به بهشت برن!

چقدر خنده داره
که وقتی جوکی رو از طریق پیام کوتاه و یا ایمیل به دیگران ارسال می‌کنیم به سرعت آتشی که در جنگلی انداخته بشه همه جا رو فرا می‌گیره اما وقتی سخن و پیام الهی رو می‌شنویم دو برابر در مورد گفتن یا نگفتن اون فکر می‌کنیم!

خنده داره
اینطور نیست؟

دارید می‌خندید؟

دارید فکر می‌کنید؟

آیا این خنده دار نیست که وقتی می‌خواهید این حرفا را به بقیه بزنید خیلی‌ها را از لیست خود پاک می‌کنید؟ به خاطر اینکه مطمئنید که اونا به هیچ چیز اعتقاد ندارند.
این اشتباه بزرگیه اگه فکر کنید دیگران اعتقادشون از ما ضعیف تره

 
شنبه 27 خرداد 1391برچسب:, :: 11:52 :: نويسنده : SANA TAYSA

نایت اسکین


روزی تصمیم گرفتم كه دیگر همه چیز را رها كنم. شغلم را دوستانم را، مذهبم را زندگی ام را !
به جنگلی رفتم تا برای آخرین بار با خدا صحبت كنم. به خدا گفتم : آیا می توانی دلیلی برای ادامه زندگی برایم بیاوری؟
و جواب او مرا شگفت زده كرد.
او گفت : آیادرخت سرخس و بامبو را می بینی؟
پاسخ دادم : بلی.
فرمود : هنگامی كه درخت بامبو و سرخس را آفریدم، به خوبی از آنها مراقبت نمودم. به آنها نور و غذای كافی دادم. دیر زمانی نپایید كه سرخس سر از خاك برآورد و تمام زمین را فرا گرفت اما از بامبو خبری نبود. من از او قطع امید نكردم. در دومین سال سرخسها بیشتر رشد كردند و زیبایی خیره كننده ای به زمین بخشیدند اما همچنان از بامبوها خبری نبود. من بامبوها را رها نكردم. در سالهای سوم و چهارم نیز بامبوها رشد نكردند. اما من باز از آنها قطع امید نكردم. در سال پنجم جوانه كوچكی از بامبو نمایان شد. در مقایسه با سرخس كوچك و كوتاه بود اما با گذشت 6 ماه ارتفاع آن به بیش از 100 فوت رسید. 5 سال طول كشیده بود تا ریشه های بامبو به اندازه كافی قوی شوند. ریشه هایی كه بامبو را قوی می ساختند و آنچه را برای زندگی به آن نیاز داشت را فراهم می كردند.
خداوند در ادامه فرمود: آیا می دانی در تمامی این سالها كه تو درگیر مبارزه با سختیها و مشكلات بودی در حقیقت ریشه هایت را مستحكم می ساختی؟ من در تمامی این مدت تو را رها نكردم همانگونه كه بامبو ها را رها نكردم.
هرگز خودت را با دیگران مقایسه نكن و بامبو و سرخس دو گیاه متفاوتند اما هر دو به زیبایی جنگل كمك می كنند. زمان تو نیز فرا خواهد رسید تو نیز رشد می كنی و قد می كشی!
از او پرسیدم : من چقدر قد می كشم.
در پاسخ از من پرسید : بامبو چقدر رشد می كند؟
جواب دادم : هر چقدر كه بتواند.
گفت : تو نیز باید رشد كنی و قد بكشی، هر اندازه كه بتوانی.

 
شنبه 27 خرداد 1391برچسب:, :: 11:47 :: نويسنده : SANA TAYSA

نایت اسکین


به هنگام اشغال روسیه توسط ناپلئون دسته ای از سربازان وی، درگیر جنگ شدیدی در یکی از شهرهای کوچک آن سرزمین زمستان های بی پایان بودند که ناپلئون به طور تصادفی، از سربازان خود جدا افتاد.
گروهی از قزاق های روس، ناپلئون را شناسایی کرده و تا انتهای یک خیابان پیچ در پیچ او را تعقیب کردند. ناپلئون برای نجات جان خود به مغازه ی پوست فروشی، در انتهای کوچه ی بن بستی پناه برد. او وارد مغازه شد و نفس نفس زنان و التماس کنان فریاد زد : خواهش می کنم جان من در خطر است، نجاتم دهید. کجا می توانم پنهان شوم ؟

پوست فروش پاسخ داد عجله کنید. اون گوشه زیر اون پوست ها قایم شوید و ناپلئون را زیر انبوهی از پوست ها پنهان کرد. پس از این کار بلافاصله قزاق های روسی از راه رسیدند و فریاد زدند : او کجاست ؟ ما دیدیم که وارد این مغازه شد. علیرغم اعتراض پوست فروش قزاق ها تمام مغازه را گشتند ولی او را پیدا نکردند و با ناامیدی از آنجا رفتند. مدتی بعد ناپلئون از زیر پوست ها بیرون خزید و درست در همان لحظه سربازان او از راه رسیدند.

پوست فروش به طرف ناپلئون برگشت و پرسید : باید ببخشید که از مرد بزرگی چون شما چنین سوالی می کنم اما واقعا می خواستم بدونم که زیر آن پوست ها با اطلاع از این که شاید آخرین لحظات زندگی تان باشد چه احساسی داشتید ؟

ناپلئون تا حد امکان قامتش را راست کرد و خشمگینانه فریاد کشید : با چه جراتی از من یعنی اپراطور فرانسه چنین سوالی می پرسی؟
محافظین این مرد گستاخ را بیرون ببرید، چشم هایش را بسته و اعدامش کنید. خود من شخصا فرمان آتش را صادر می کنم.

سربازان پوست فروش بخت برگشته را به زور بیرون برده و در کنار دیوار با چشم های بسته قرار دادند. مرد بیچاره چیزی نمیدید ولی صدای صف آرایی سربازان و تفنگ های آنان که برای شلیک آماده می شدند را می شنید و به وضوح لرزش زانوان خود را حس می کرد. سپس صدای ناپلئون را شنید که گلویش را صاف کرد و با خونسردی گفت : آماده … هدف …

با اطمینان از اینکه لحظاتی دیگر این احساسات را هم نخواهد داشت، احساس عجیبی سراسر وجودش را فرا گرفت و به صورت قطرات اشکی از گونه هایش سرازیر شد. سکوتی طولانی و سپس صدای قدم هایی که به سویش روانه میشد… ناگهان چشم بند او باز شد. او که از تابش یکباره ی آفتاب قدرت دید کاملی نداشت، در مقابل خود چشمان نافذ ناپلئون را دید که ژرف و پر نفوذ به چشمان او می نگریست.
سپس ناپلئون به آرامی گفت : حالا فهمیدی که چه احساسی داشتم؟

 
شنبه 27 خرداد 1391برچسب:, :: 11:44 :: نويسنده : SANA TAYSA

نایت اسکین

روزی سقراط حکیم مردی را دید که خیلی ناراحت و متاثر بود.
علت ناراحتی اش را پرسید. شخص پاسخ داد :
در راه که می آمدم یکی از آشنایان را دیدم. سلام کردم.
جواب نداد و با بی اعتنایی و خودخواهی گذشت و رفت و من از این طرز رفتار او خیلی رنجیدم.
سقراط گفت : چرا رنجیدی ؟
مرد با تعجب گفت: خوب معلوم است که چنین رفتاری ناراحت کننده است.
سقراط پرسید : اگر در راه کسی را می دیدی که به زمین افتاده و از درد به خود می پیچد.
آیا از دست او دلخور و رنجیده می شدی ؟
مرد گفت : مسلم است که هرگز دلخور نمی شدم. آدم از بیمار بودن کسی دلخور نمی شود.
سقراط پرسید: به جای دلخوری چه احساسی می یافتی و چه می کردی؟
مرد جواب داد : احساس دلسوزی و شفقت و سعی می کردم طبیب یا دارویی به او برسانم.
سقراط گفت : همه این کارها را به خاطر آن می کردی که او را بیمار می دانستی.
آیا انسان تنها جسمش بیمار می شود ؟
و آیا کسی که رفتارش نا درست است، روانش بیمار نیست ؟
اگر کسی فکر و روانش سالم باشد هرگز رفتار بدی از او دیده نمی شود؟
بیماری فکری و روان نامش "غفلت" است. و باید به جای دلخوری و رنجش نسبت به کسی که بدی می کند و غافل است دل سوزاند و کمک کرد و به او طبیب روح و داروی جان رساند.
پس از دست هیچ کس دلخور مشو و کینه به دل مگیر و آرامش خود را هرگز از دست مده.
بدان که هر وقت کسی بدی می کند در آن لحظه بیمار است.

 
شنبه 27 خرداد 1391برچسب:, :: 11:34 :: نويسنده : SANA TAYSA
 
شنبه 27 خرداد 1391برچسب:, :: 11:17 :: نويسنده : SANA TAYSA
 
چهار شنبه 24 خرداد 1391برچسب:, :: 20:34 :: نويسنده : SANA TAYSA
 
چهار شنبه 24 خرداد 1391برچسب:, :: 20:28 :: نويسنده : SANA TAYSA
 
سه شنبه 23 خرداد 1391برچسب:, :: 14:2 :: نويسنده : SANA TAYSA
 
سه شنبه 23 خرداد 1391برچسب:, :: 13:58 :: نويسنده : SANA TAYSA
 
دو شنبه 22 خرداد 1391برچسب:, :: 13:33 :: نويسنده : SANA TAYSA

واسه دوستم عکس ایمیل کردم زنگ زدم میگم فرستادمش واست . میگه یعنی الان تو ایمیلمه؟ پـَـ نه پـَـ الان دم در خونتونه ولی دستش به زنگ نمیرسه درو بزن بیاد بالا

نایت اسکین
 

به مامانم میگم:نمیخای واسه ما آستین بالا بزنی؟میگه:پسرم زن میخوای؟گفتم : پـَـ نه پـَـ گفتم آستیناتو بالا بزنی با هم مچ بندازیم ببینیم کی قوی تره

 

نایت اسکین

رفتم تو ماهی فروشی به فروشنده می گم :آقا یه ماهی قزل آلا بدین.میگه : واسه خوردن میخای؟میگم: پـَـ نه پـَـ اومدم واکسن هاری و کزازشو بزنم و برم

نایت اسکین
 

تو اتوبان گشت نا محسوس یه ماشینو گرفته بود.راننده ماشینه به پلیسه میگه :می خای جریمم کنی؟ پلیسه میگه: پـَـ نه پـَـ بادو تا همکارام میخاستیم گل کوچیک بازی کنیم یه یار کم داشتیم گفتیم مزاحم شما بشیم

 

نایت اسکین

کمیته انضباطی دانشگاه خواسته رفتم تو میگه شما دو ترم تعلیق خوردید اعصابم خورد سرمو انداختم پایین دارم لبمو میخورم میگه ناراحت شدید؛ پـَـ نه پـَـ خوشحال شدم دارم فکر میکنم چجوری این لطف شما رو جبران کنم

نایت اسکین
 

یکی تو دانشگاه ازم پرسید ورودی چندی؟ گفتم۸۵ همچین با تعجب گفت پس ترم اخری گفتم پـَـ نه پـَـ ترم اولم ولی از آخر اومدم شروع کنم

 

نایت اسکین

یه شب یه یارو که نقاب زده بود با تفنگ جولوی یه دختره تو خیابون رو میگیره.دختره میگه:میخای پولامو بدزدی؟یارو میگه: پـَـ نه پـَـ اومدم بهت پیشنهاد ازدواج بدم .چون دیر وقت بود گفتم مزاحم خانواده نشم

نایت اسکین
 

یکی از این سوسک کوچیکا از جلو پام رد شده یه دستمال از جیبم درآوردم … دوستم میگه میخوای بکشیش ؟ پـَـ نه پـَـ آبریزش بینی داره میخوام نریزه رو قالی

 

نایت اسکین

خانمم را بردم اتاق عمل سزارین،ماما میپرسه برای عمل اومدید؟ پـَـ نه پـَـ اومدیم نوزادا رو ببینیم یک خوشگلشو برای اتاق خوابمون انتخاب کنیم؟!

نایت اسکین
 

یه مرد با ریش وپشم دراز و لباس مندرس کنار خیابون وایستاده داداشم میگه این گدائه؛ پـَـ نه پـَـ کارل مارکسه اومده ببینه کارگران جهان با هم متحد شدن یا نه

نایت اسکین
 

تو باغ وحش یه مار پیتون دیده میگه این مار؟

میگم پـَـ نه پـَـ نخ دندون رستم که سیمرغ با قدرت جادویی بهش جون داده.

نایت اسکین
 

زنه دوقلو زایده…پرستاره یکی از بچه هارو میبره براش….زنه میپرسه:اون یکی هم میارین؟؟؟پرستاره گفت: پـَـ نه پـَـ فعلا اینو ببرین استفاده کنین… ده روز بعد از فعال سازی اون یکی هم پست میکنیم درِ خونتون

 

نایت اسکین

به یارو میگی آفتابه داری؟ میگه برا خونه می خوای؟ گفتم پـَـ نه پـَـ برا قالب کیک جشن تولد بابام می خوام، آخه سنتی دوست داره.

 

نایت اسکین

سر کلاس راهنمایی رانندگی نشسته بودم. کلاس گرم بود و همه خیس عرق شده بودند .

به مسئول کلاس میگم : ببخشید خانم میشه کولر رو روشن کنید

میگه :گرمه. گفتم: پـَـ نه پـَـ هممون از خجالت خیس عرق شدیم.

 

نایت اسکین

 

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 6 صفحه بعد